یادداشتهای پراکنده هادیتک

ساخت وبلاگ
    علیرغم آنکه همیشه خود را حداقل جزو نیمۀ بالای جامعه از نظر رفتار و اخلاق میدانم امّا وقتی نیک می‌نگرم دریائی از بغضها، عقده‌ها، نفرتها، کینه‌ها، آمال بیهوده، رویاهای ناپیدا و هزاران رذیلۀ دیگر در درون پیدا میکنم که هرکدام سدّی برای فرح ذاتی و حرکت رو به جلوی من است گویی قطار تعالی من مدّتهاست در میانۀ مسیر متوقّف شده و چه بسا تاکنون در مسیر دیگری پیش رفته است. وقتی به گذشته برمیگردم که چطور فوران احساسات و شور جوانی مرا در موج شعر جلو میبرد و امید بخش اعظم این حرکت پرنشاط را تشکیل میداد، تنه یادداشتهای پراکنده هادیتک...
ما را در سایت یادداشتهای پراکنده هادیتک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : haditaka بازدید : 153 تاريخ : چهارشنبه 3 خرداد 1396 ساعت: 1:52

    منتظر یک تحوّل عظیم در زندگی هستم. هر روز که می‌گذرد بیش از پیش از زندگی خسته و از تحمّل شرایط عذاب می‌کشم. تحوّلات اطرافم از رفتن دوستانی که دور هم بودیم تا حسّ بسیار قدرتمند غربت در وطن، شرایط را سخت‌تر کرده است. غربت در وطن واژۀ بشدّت پرمعنایی برایم می‌باشد بقول سایه:...چه غریبانه تو با یاد وطن مینالیمن چه گویم که غریب است دلم در وطنم...همه مرغان هم‌آواز پراکنده شدندآه از این باد بلاخیز که زد در چمنم...غربتی که درد آن در خارج از وطن کمتر است و درک می‌کنم حال آنهایی که به ناچار کوچ کرده‌ان یادداشتهای پراکنده هادیتک...
ما را در سایت یادداشتهای پراکنده هادیتک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : haditaka بازدید : 130 تاريخ : چهارشنبه 3 خرداد 1396 ساعت: 1:52

نویسنده: هادی‌تک - پنجشنبه چهاردهم بهمن ۱۳۹۵    مورچۀ شمارۀ 5 به مورچۀ شمارۀ 22 در حالیکه هر دو باهم مثل روال همیشه در حال حمل آذوقه بودند گفت: «مورچۀ 22 من و تو از قدیمی‌ترین کارگرهای این لانه هستیم و در سخت‌ترین شرایط برای ملکه و بزرگان لانه زحمت کشیده‌ایم ولی چرا همیشه سهم ما کمتر از بقیّه بالارده‌هایمان بوده؟» مورچۀ 22 که مثل سایر مورچه‌ها همیشه این سؤال را از ذهن خود دور کرده بود گفت: «کفر نگو. توهین نکن. میدانی اگر این حرفت را به مورچه‌های نگهبان بگویم چه بر سرت می‌آورند؟ من و تو چه به این یادداشتهای پراکنده هادیتک...
ما را در سایت یادداشتهای پراکنده هادیتک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : haditaka بازدید : 131 تاريخ : چهارشنبه 3 خرداد 1396 ساعت: 1:52

     لعنت به پول... لعنت به فقر... لعنت به تبعیض... بعضی آدمها روزهایی دارند که نه میخواهند کسی را ببینند و نه روی کسی به زور لبخند بزنند. اینها نیاز به خلوت دارند. مجبور می‌شوند بخاطر یک تکّه نان بی‌وقفه زیر بار دستورات خرد شوند و درون پر از اندوه خود را مقابل سنگ عظیم حوادث بشکنند حال آنکه اگر محتاج نان نبودند در گوشهٔ تنهایی خود آرام می‌گرفتند. در مقابل، بی‌شعورهایی هستند که با یک اشاره غم پول ندارند و کثافت درونی خودشان را روی سایر اقشار قی میکنند. گاهی مدیونند به تو، به روحیه‌ات. به آنچه با یادداشتهای پراکنده هادیتک...
ما را در سایت یادداشتهای پراکنده هادیتک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : haditaka بازدید : 136 تاريخ : چهارشنبه 3 خرداد 1396 ساعت: 1:52

    در رویاهایم مشاهده میکنم که خودخواهی خاصّی در درونم موج می‌زند. آنگونه که بهترین‌ها را برای خود بخواهم و سایرین را در تصاحب آنها جسور و گستاخ تلقّی کنم. در دنیایی که خود در رأس همه چیز هستم و خدایی میکنم. شاید همه در درون خود چنین فضایی را متصوّر باشند و این حسّ جدیدی نباشد. شاید همین افکار است که گاه قلمروها را بوجود آورده، گاه مسلک‌ها و نظام‌ها را، گاه افکار و نگرش‌ها را و گاه باورها و ادیان را...! لیکن تصوّر میکنم آنچه خطّ مرزی برای این حسّ فعّال و بالقوّۀ آدمی باشد -که بشدّت میل به ابراز یادداشتهای پراکنده هادیتک...
ما را در سایت یادداشتهای پراکنده هادیتک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : haditaka بازدید : 160 تاريخ : چهارشنبه 3 خرداد 1396 ساعت: 1:52

نویسنده: هادی‌تک - شنبه بیست و ششم فروردین ۱۳۹۶     از پیری بیشتر از مرگ می‌ترسم. پیری اجبار زمان است و خواه ناخواه عوارض خود را تحمیل خواهد کرد لکن می‌ترسم افزایش سن، شور و شوق و انگیزه و انرژی و یادگیری‌ام را تحت‌الشّعاع خود قرار دهد. پیری دوران سکون است، دوران احتیاط و محافظه‌کاری، دوران یخبندان و انتظار برای اتمام زندگی. شاید برای همین چیزهاست که گاهی با خود مرور میکنم آیا لجبازی‌ام بیشتر شده یا نه؟! آیا شوق یادگیری دارم یا نه؟! آیا میل به سکون و گذر زمان پیدا کرده‌ام یا نه؟! واقعیّت اینست ک یادداشتهای پراکنده هادیتک...
ما را در سایت یادداشتهای پراکنده هادیتک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : haditaka بازدید : 141 تاريخ : چهارشنبه 3 خرداد 1396 ساعت: 1:52

نویسنده: هادی‌تک - یکشنبه هفدهم اردیبهشت ۱۳۹۶     چه ظلم بزرگی در حقّ من روا داشته‌اند. هرگز گمان نمیکردم با وجود آنچه در خود دارم، دریافتی‌ام در این مملکت کف قانون کاری باشد که آقایان تصویب کرده‌اند حال آنکه حداقل لیاقت خود را در منصبی با سه برابر این میزان میدانم. همیشه گمان میکردم کسی پیدا می‌شود که به تک‌پسر یک زن معلّم که شوهرش در یک سالگی فرزندش در تصادف کشته شده اولویّتی را برایش در نظر بگیرد ولی اینطور نشد و من ماندم و گذر از مرز 30 سالگی و قوانین آقایان که گفتند نمی‌شود! من می‌دانم که ا یادداشتهای پراکنده هادیتک...
ما را در سایت یادداشتهای پراکنده هادیتک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : haditaka بازدید : 134 تاريخ : چهارشنبه 3 خرداد 1396 ساعت: 1:52

    برای توقّف فرسودگی خود نیاز به استراحتی بزرگ دارم. استراحتی در کمال آرامش و به دور از هیاهوی روزمرّگی. برای شروعی دوباره تا با امید بیشتری دردهای اطرافم را تحمّل کنم. دردهایی که در کمال نابرابری بر اقشار زحمت‌کش تحمیل می‌شود. بیخود نیست که همه رغبت دارند کارمند دولت و وابسته به حقوق دولت باشند چون نه تنها مایحتاجشان تأمین است بلکه از هزاران مزایا نیز برخوردارند حال آنکه افرادی مثل من حتّی با تجربۀ کاری و علمی به مراتب بالاتر از یک کارمند حرفه‌ای دولتی، برای یک لقمه نان با قانون کار و بدون هی یادداشتهای پراکنده هادیتک...
ما را در سایت یادداشتهای پراکنده هادیتک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : haditaka بازدید : 119 تاريخ : چهارشنبه 3 خرداد 1396 ساعت: 1:52